با عرض سلام و احترام به همهی حضار گرامی و با سپاس از بانیان خیر برپایی این جلسه و با ابراز امید که تلاشهای سازمانیافته دوستان در ماجرای مبارزه با فساد در ایران انشاءالله دستاوردهای هرچه بیشتری را در آینده داشته باشد.
استاد ارجمند جناب آقای دکتر جعفری فرمودند هدف این نشست حرکت به سمتِ ایجاد یک جبههی مشترک برای مبارزه با فساد است، مطلبی که بنده میتوانم در این مسیر تقدیم دوستان کنم با آرزوی اینکه تلاشهای ایشان منشأ خیر و اثر باشد این است که امروز در عرصهی دانش توسعه تقریباً یک توافق عمومی وجود دارد درباره اینکه هر کوششی برای تحقق هر هدفی مستلزم در اختیار داشتن دو گروه عمده از داناییها است، این دو گروه عمده از داناییها عبارتاند از:
برای اینکه ما در مسیر مبارزه با فساد به عنوان یک مؤلفه از مجموعه مؤلفههایی که ماجرای توسعه و توسعهنیافتگی را رقم میزند در ایران جلو برویم بایستی اول کاری که میکنیم این باشد: آنچه را که بارها آزموده شده در معرض آزمون دوباره قرار ندهیم. در اینجا مطلبی را که بنده تقدیم دوستان میکنم این است که ما ابتدا بایستی تکلیفمان را با مفهوم روشن کنیم، شاید اگر فرصت بود بنده برای شما توضیح میدادم که چه قدر ابهامات برای مفهوم وجود دارد، زمانی که بنده در نخستوزیری بودم و قبل از اینکه آقای دکتر جعفری وزیر بازرگانی شوند دوست بسیار عزیز دیگری وزیر بازرگانی بودند، حراست مجموعه، یکی از نزدیکان ایشان را در حین ارتکاب جرم دستگیر کرده بودند، خدا رحمت کند آقای عسگراولادی باور نمیکردند این اتفاق را و فرمودند ایشان را بیاورید خودم با ایشان صحبت کنم. آن آقا که از دوستان و همرزمان سابق آقای عسگراولادی بودند را خدمت ایشان آوردند، آقای عسگراولادی از آن شخص سؤال کردند آیا واقعاً شما این کار را انجام دادید؟! و رشوه گرفتید؟! آن آقا گفتند اشتباه شده این رشوه نبوده!! هبه بوده و سوءتفاهم شده!! توجه فرمایید، آنقدر پیچیدگیها در صورتبندی مفهومی فساد وجود دارد که بسیاری از متفکران بزرگی که در این عرصه کارکردهاند این را احاله دادهاند به برنامههای خاص و میگویند که ما نمیتوانیم به یک تعریف جامع و مانع از فساد دست پیدا کنیم، به دلیل شدت پیچیدگیهایی که دارد. به هر حال، بحث بر سر این است که هدیه زبانشناسها به دانش توسعه این است که میگویند مفاهیم کلیدی و سرنوشتساز را بایستی بسیار عمیق مورد بررسی قرارداد، دلیلش این است که میگویند هر درکی از یک مفهوم کلیدی که هویت جمعی پیدا کند آن سقف قابلیتِ امکانپذیری تحقق آن مفهوم را حد میزند، یعنی اگر ما یک جامعه عاری از فساد و پاک را میخواهیم بایستی تکلیفمان را خیلی عمیق با مفاهیم مستقیم و حاشیهای مرتبط با آن روشن کنیم.
بعد از اینکه تکلیف در این زمینه روشن شد، نوبت به صورتبندی نظری مسئله میرسد. توجه داشته باشید که نظریهپردازی بنیان اصلی تمدنسازی است. متأسفانه در مملکت ما که همه چیزهای خوب را به راحتی میتوان تخطئه کرد، فکر نظری را هم به طرز غیرمتعارفی تخطئه میکنند. اساساً در چارچوب فهم نظری است که شما میتوانید بفهمید در هر موضوع یا مسئلهای چه چیزهایی به چه چیزهایی مربوط است و چه چیزهایی به چه چیزهایی مربوط نیست. ما در زمینه مطالعات فساد در ایران در این زمینه هم با دشواریهای بسیار جدی روبهرو هستیم، هم به دلیل ماهیت بینرشتهای و فرارشتهای فساد و هم به خاطر غیر شفاف و غیرعریان بودن آن.
بنابراین، خیلی از متفکران حوزه توسعه وقتی با این مسئله روبهرو شدهاند میگویند به ویژه در زمینه مبارزه با فساد برای اینکه ما بتوانیم یک فهم ارزشمندِ عالمانهی نظری پیدا کنیم، ناگزیر باید برویم و نشانهشناسی کنیم. در این زمینه در همین حد محدودی که بنده توفیق داشتم کارکردهام در واقع متفکران بزرگ میگویند مناسبات مبتنی بر فساد از هفت زاویه نشانهشناختی قابل ارزیابی است. به طور مثال، در حیطه اقتصاد شاید بزرگترین متفکری که در این زمینه در سطح دنیا کارکرده و یک دانشنامه فساد اقتصادی هم تحت دبیری ایشان جمعآوری گردید، خانم سوزان رّز اکرمن (Susan Rose-Ackerman) ایشان در آن کار درخشان خودش به نام “فساد و دولت”، در آنجا میگوید هر کجا فساد دیدید این را نشانه منکوب شدن و منزوی شدن گرایشهای تولیدی بدانید، تعبیر ایشان این است: فسادهای گسترده نشاندهنده ناتوانی فراگیر یک نظام سیاسی اجتماعی برای بهرهبرداری از انگیزههای نفع شخصی در جهت مقاصد تولیدی است. حالا این برای خودش چه ماجرایی دارد و اگر ما از این دریچه وارد شویم چه قدر شواهد تکاندهنده در این زمینه میتوانیم پیدا کنیم؛ خودش ماجرایی است. اما اجمالاً اگر از ما سؤال شود که آیا اوضاع تولید در ایران به سامان هست؟ تقریباً با اکثریت قاطع همه خواهند گفت نه، و اگر گفتند نه؛ میگویند همزاد مناسباتی که در تولید پاداش داده نمیشود این است که شما باید گستره و عمق هرچه بیشتری از فساد را مشاهده کنید.
مشابه این مسئله، به طور مثال، در بین متفکران توسعه سیاسی هم مطرح است. یکی از کارهای کلاسیک در این زمینه کار هانتینتون (Huntinton) هست که به زبان فارسی به نام “سامان سیاسی” انتشار پیدا کرده ، در آنجا هانتینتون میگوید فساد گسترده نشاندهنده بحران مشارکت در فرایندههای اقتصادی و سیاسی است. حالا ما از این زاویه اگر این پرسش را مطرح کنیم که آیا ایران با بحران مشارکت روبهرو هست یا نه ، با بیشمار مقیاس میتوان نشان داد آری. ماجرا این طور است که اگر ما در کلیترین حالت، مشارکت را به دو قسمت مشارکت سیاسی و اقتصادی تقسیم کنیم، در آنجا خواهیم دید که تمام علائم شرایطی که ما میتوانیم اسمش را بگذاریم بحران مشارکت، قابل مشاهده است؛ مثلاً از جنبه اقتصادی دادههای سرشماریهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۹۵ به ما میگوید: در این دوره با اینکه ایران بیسابقهترین سطوح برخورداری از درآمدهای ارزی را در تاریخ اقتصادی کشور تجربه نموده، بین حدود شصت تا شصتوپنج درصد جمعیت در سنین فعالیت در اقتصاد ایران با دلایل و معاذیر موجه و ناموجه قادر به دستیابی به فرصت شغلی نبودهاند! یعنی دو سوم جمعیت در سنین فعالیت تقریباً از آنها مشارکتزدایی شده! بعد میگویند وقتی اوضاع در حیطه اقتصادی این طور بود، شما یقین بدانید که اوضاع در حیطه سیاسی به مراتب بدتر است.
فرض بفرمایید مثلاً همانطور که در قانون اساسی ما ذکر شده همه شهروندان بایستی در فرایند رهبری این جامعه در فرایندهای تصمیمگیری، تخصیص منابع و اجرا مشارکت داشته باشند، اگر این پرسش مطرح شود که آیا چنین هست یا نیست، ما در جهت نقطه خلاف آن خیلی ادله روشنتری را میتوانیم پیدا کنیم و بتوانیم نشان دهیم. بنا بر این میگویند شما دچار بحران فساد هستید، به دلیل اینکه با بحران مشارکت سیاسی و اقتصادی روبهرو هستید.
بعد ماجراهایی پیش خواهد آمد از نظر صورتبندی نظری مسئله راجع به اینکه بین اینها، یعنی بین آن بحران در قسمت تولید و بحران در قسمت مشارکت، رابطه و دادوستد وجود دارد یا نه؟ در آنجا باز هم پاسخ آری است و ورود در بحثهایی که به این حیطه مربوط میشود باز مسئله را بسیار پیچیدهتر خواهد کرد. مثلاً فرض بفرمایید جامعهشناسها میگویند فساد نشانهی بیعدالتی و ظلم است، عیناً در این زمینه هم ما میتوانیم از خودمان بپرسیم؛ آیا علائمی از نابرابریهای ناموجه و شکنندگیآور در اقتصاد و جامعه ایران مشاهده میشود یا خیر؟ در آنجا هم متأسفانه پاسخ به طرز نگرانکنندهتری نسبت به آن دو مؤلفه قبلی مثبت است.
بنده عرضم را اینطور خلاصه میکنم که وقتی میخواهیم فهم نظری پیدا کنیم، به خاطره نامکشوف بودن و پنهان بودن فساد، آن افقی که به روی ما گشوده میشود این است که این را از طریق نشانهها ردگیری کنیم، اهمیت نشانهها در چیست؟ در این است که اگر ما بخواهیم مسئله فساد را به صورت نظاموار حلوفصل کنیم، بایستی درباره علتهای بنیادی فکر کنیم. متأسفانه به واسطه اینکه درک مفهومی بایسته و فهم نظری شایسته در مطالعه فساد و در قاعدهگذاریهای مبارزه با فساد در ایران خیلی جدی گرفته نشده، حتی در سطوح بالای تصمیمگیری کشور هم یک برداشتهای بسیار سطحی و عامیانه در این زمینه وجود دارد، یعنی فکر میکنم که ه رقدر ما شدت خشونت در موارد مشاهده شده و گرفتار شده ارتکاب فساد را بالاتر ببریم، این قضیه بهتر حلوفصل میشود؛ بیش از پنجاه سال است که در دانش توسعه این تصور مردود اعلام شده، بحث بر سر این نیست که ما از طریق قوانین و اجرای دقیق نباید هزینه فرصت ارتکاب فساد را بالا ببریم، بحث بر سر این است که اگر ما فکر کنیم مثلاً آن بسترها و زمینهها را کاری نداشته باشیم و تصورمان این باشد که اگر احیاناً یک موردی ولو به حق به پستمان خورد با آن با حداکثر خشونت برخورد کنیم، این کارکرد عبرتآموزی خواهد داشت، این کاملاً مردود اعلام شده است.
ما در مورد مسئله مبارزه با قاچاق مواد مخدر به شکل عریان شکست این رویکرد را تجربه کردیم، هر چه قدر شدت خشونت را بالا بردیم بر گستره و عمق قاچاق و بر گستره و عمق معتادین افزوده شد. بنابراین، ما در تمام این زمینهها بایستی در گام نخست تکلیفمان را در ساحت معرفتی روشن کنیم.
متأسفانه یک مطلب عامیانهای در سطوح بعضاً بالای تصمیمگیری کشور مطرح میشود که میگویند بروید سراغ دانه درشتها! این هم مردود است، یعنی اگر کل ماجرای مبارزه با فساد منحصر شود در زدن دانه درشتها، میگویند این به هیچوجه اثر بازدارندگی اجتماعی ندارد. در بهترین حالت اگر برخورد با دانه درشتها با نهایت صداقت و حسن نیت هم صورت گرفته باشد، چون هرکس به ازای آن فرد تنبیه شده دهها مورد تجربه شده عینی دارد که اینها مرتکب فساد شدند، زندگی ایشان هم متحول شده به کارشان کار ندارد؛ در آنجا باید ببینیم پشت پرده اینکه تحت عنوان مبارزه با فساد که این فرد تنبیه شده چیست، باید دید چه کسی با چه کسی مشکل پیدا کرده که تحت عنوان مبارزه با فساد مشکلاتشان را حل و تسویه حساب میکنند!
غرضم از طرح این مطالب این است که این قضیه را برجسته کنم . برای جمعی که در این حوزه صاحبنظر هستند و کار تخصصی ایشان ورود در این مطلب هست ، برجسته کردن این مسئله از آن رو است که آن مسائل بنیادی اندیشهای در این ماجرا را به هیچ وجه نباید دست کم بگیریم.
بعد از اینکه تکلیفمان با آنها روشن شد، نوبت به مسئله اجرا میرسد. مسئله حیاتی این است که بلوغ اندیشهای در شناخت کانونهای اصلی گسترشدهنده و تأمینکننده فساد تازه یک شرط زیربنایی لازم را فراهم میکند، یکی از شروط بنیادی کفایت مسئله اجرا است. باز در اینجا آنقدر ماجراها و پیچیدگیها وجود دارد که واقعاً جای آن هست که مثلاً در قالب کارگاههای آموزشی آدم بیاید راجع به جزئیات و تکتک تجربههایی که در این زمینه وجود دارد بحث کند. توجه کنید، ما مثلاً با جمعی از دوستان یککاری را انجام میدادیم راجع به مسئله فساد در تجارت خارجی ایران، (اینجا باز اغتشاش مفهومی هم بیداد میکند) یعنی آن همپوشانیهایی که بین رانت و فساد وجود دارد خودش برای خودش ماجرایی است که بنده از آن صرفنظر میکنم. ما به خاطر اینکه محدودیت در دسترسی به اطلاعات داریم به سادهترین شیوهها متوسل شدیم که ببینیم در اوضاع و احوال تجارت خارجی در ایران از نظر فساد چه میگذرد. یکی از یافتههای بسیار تکاندهنده از دل رویکردی بهنام Group section ما آمدیم دادههای تجارت خارجی ایران را با دادههای طرفهای تجاری ایران با همدیگر مقابله کردیم، دادههای رسمی را. به طور مثال فرض بفرمایید ما با چین مراوده تجاری داریم، چیزهایی به آنجا صادر و چیزهایی از آنجا وارد میکنیم، آن چیزهایی که برای ما صادرات و واردات هست؛ برای چینیها میشود واردات و صادرات. بعد آمدیم دیدیم دادههایی که مثلاً هر دو کشور به طور رسمی منتشر کردند آن قدر تفاوتهای تکاندهنده دارد که اصلاً قابل وصف نیست! آمدیم در مورد ایران و امارات این را مقداری جلوتر بردیم متوجه شدیم در فاصله ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۰ از دل تفاوت دادهها در همین حد ابتدایی آن برآورد ما نشان داد چیزی حدود چهارصدهزارمیلیارد تومان فساد در این دوره فقط در روابط تجاری ایران و امارات وجود داشته است.
بنابراین ، ماجرای اجرا برای خودش ماجرایی است و ما بعضی از متفکران و نظریهپردازان بزرگ توسعه راداریم که در آنجا میگویند مسئلهی اجرا به دلیل شدت اهمیت و پیچیدگیاش در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای در حال توسعه به تنهایی میتواند کل ماجرا توسعهنیافتگی را توضیح دهد. به طور مثال، یکی از گلوگاههای آن تجارت خارجی است. کسانی بیایند گنجشک وارد کنند و در آنجا مجبور کنند که نوشته شود بلبل و یا بالعکس، یعنی هم در تعاملهای بینکشوری این هست و هم اینکه در داخل چه طور ماجرا سامان پیدا میکند؟ در هر حال، این یک بحث بسیار قابلاعتنایی است که خوشبختانه طی دو سه دهه گذشته پیشرفتهای نظری خارقالعاده در صورتبندی طول و عرض مسئله اجرا در اینجا به نمایش گذاشته میشود.
این رویکرد عام به اصطلاح جبههی مشترک مبارزه با فساد، بعد از اینکه در واقع آن خطوط کلی را از نظر معرفتی تکلیفش را روشن نمود در دنیا میگوید بعد از اینکه آنجا تکلیف روشن شد شما در ساحت اجرا با پنج منشأ با بیشترین فراوانی که نیروی محرکه فساد میشود روبهرو هستید. این پنج منشأ چه چیزهایی است؟
الف – سیاستهای اقتصادی نادرست؛ میگویند هیچ عنصری قدرت توضیحدهندگیاش در عرصه اجرا بهاندازه سیاستهای اقتصادی نادرست نیست. واقعاً چون نظام آموزشی و پژوهش ما یک نظام آموزش و پژوهش مسئلهمحور نیست و به مسائل و نیازهای جامعه اعتنای بایسته ندارد، ما در این زمینه هزینههای بزرگ میپردازیم اما قادر نیستیم که به یک درک مشترک برسیم. شما همه شنیدهاید که آنها که در ایران پدیده شوک درمانی را به عنوان راه نجات اقتصاد ایران توصیه میکنند. یکی از مهمترین توجیهاتشان این است که میگویند شوکدرمانی نیروی محرکه مبارزه با قاچاق و نیروی محرکه مبارزه با فساد است، در حالی که تجربههای در ایران وجود دارد (البته در تمام دنیا این تجربیات وجود دارد) دوست دانشمند و بسیار عزیز بنده جناب آقای علی عربمازار یزدی رساله دکتری خودشان را در این زمینه گذراندند که نتیجه کارشان در قالب کتابی بهنام “اقتصاد سیاه” منتشر شده، در آنجا با جزئیات این مطالب را توضیح دادهاند. ما در تجربیات ایران هم در این زمینه واقعاً نمونههای بسیار شگفتی داریم. بنده یکی از این تجربیات را که بیخ گوش خودمان اتفاق افتاده خدمتتان عرض میکنم؛ در دی ماه سال ۱۳۸۹ یک شوک بزرگ به قیمت حاملهای انرژی وارد شد و یکی از ارکان توجیهکننده هم این بود که میگفتند ما اینجوری فساد و ناکارآمدی را از بین خواهیم برد! یکی از پدیدههایی که در اثر آن قضیه اتفاق افتاد این بود که بالاترین رشد قیمت در آن تجربه اثبات کرد به قیمت گاز، قیمت گاز را یازده برابر کردند! شما همین را از دریچه روزنامههایی که درآن دوره در سال ۱۳۹۰ منتشر شد دنبال بکنید، ما خودمان این کار را کردیم، ببینید چه پارادوکسی شکلگرفته! در سال ۱۳۹۰ در حالی که قیمت یازده برابر شده، اندازی تولید گاز هم افزایش پیدا کرده، درآمد شرکت ملی گاز ایران سقوط کرده! قیمت یازده برابر شده، تولید هم افزایش پیدا کرده، اما درآمد شرکت گاز کاهش پیدا کرده! کار به جایی رسید که در نیمه دوم سال ۱۳۹۰ مدیر وقت شرکت ملی گاز یک فراخوان ملی داد و گفت هرکس گازدزدها را به ما معرفی کند به او جایزه تعلق خواهد گرفت، یعنی مطلبی که در تاریخ ایران هیچ سابقهای نداشت؛ پدیده گازدزدی است که تبدیل به یک پدیده بسیار بزرگ و شایع شد. این یک نمونه دم دستی بود که صدها مثال در این زمینه میشود زد که سیاستهای اقتصادی نادرست در ایران بزرگترین یاور گسترش و تأمین فساد مالی در کشور بوده و این مسئله در سی ساله گذشته ابعاد بیسابقهای به لحاظ تاریخی در تاریخ اقتصادی معاصر ایران پیدا کرده است.
غیر از سیاستهای اقتصادی نادرست، عنصر بعدی بحران شایستهگزینی است، بحران شایستهگزینی! حالا این چه قدر ماجرا دارد که ما خودیهایمان چه کسانی هستند و غیرخودیهایمان چه کسانی! منطقهای گزینشمان چیست؟ و داریم خودمان با دست خودمان از این طریق چه میکنیم، خودش واقعاً یک ماجرای بسیار قابلاعتناست.
شاید برای شما جالب باشد که شاهنامه فردوسی که در واقع روایتی است از فراز و فرودهای جامعه ایران که از پیشاتاریخ تا قرن هفتم را روایت کرده، در یکی از مراحل اینکه ما مطیع پرور، کوتولهپرور و سفلهپرور هستیم در انتخاب و گزینش همکاران را میگوید این یکی از عناصر کلیدی تاریخی است در توضیح انحطاط جامعه ایران، خدمتتان عرض کردم یکی از مسائل حیاتی ما ظلم، بیعدالتی و نابرابری است. فردوسی میفرماید: ماجرای سقوط و انحطاط در ایران چند منشأ عمده دارد: سر تخت شاهان بپیچد سه کار، نخستین زِبیدادگر شهریار؛ یعنی وقتی که پادشاه به سمتِ ظلم و بیعدالتی میرود، بعد میفرماید: دگر آنکه بیمایه را برکشد، به مرد هنرمند برتر کشد؛ عنصر سوم هم این است که شاه و حکومتش آزِ گنج آورد؛ یعنی بیفتند دنبال کاسبی شخصی، یعنی طرف مسئولیت عمومی به عهده بگیرد با هدف حداکثر نمودن نفع شخصی. این روایت حکیم طوس است.
بنابراین، در حال حاضر تمام مطالعاتی که در حیطه اجرا میگویند آن عنصر بعد از سیاستهای اقتصادی نادرست که بیشترین قدرت توضیحدهندهگی را دارد؛ تمرکزشان روی بحران شایستهگزینی است.
عنصر سوم، نظام ناکارآمد نظارتی است، که این هم برای خودش ماجراها دارد؛ شما همگی استاد هستید – در ایران هیچ نظامِ دخلوخرجی بهاندازه بودجه عمومی درکشورمان ثبت و ضبط دقیق چندلایه و نظامهای نظارتی چندلایه ندارد. ما بیستوهشت دستگاه ناظر برای بودجه عمومی داریم، در دوره آقای احمدینژاد دیوان محاسبات گزارشهای سالانه تفریغ بودجه را منتشر میکرد و بنده خودم بررسی نمودم، مشاهده کردم در مجموعه ایشان به طور متوسط در هر سال فقط دوهزاروپانصد مورد خلافِ بودجهای مرتکب شدند! بعد آمدم تعداد روزهای کاری را در ایران اندازهگیری نمودم و دیدم به ازای هر یک روز به طور متوسط بیش از ده خلاف فقط از کانال بودجه که بیستوهشت نهاد نظارتی دارد انجام شده! بنابراین ماجرا این است. شاید برای شما جالب باشد؛ سال ۱۳۳۸ برای طراحی برنامه سوم قبل از انقلاب از هاروارد مشاورانی را دعوت کردند که به ما آموزش بدهند، اینها بعداً که رفتند نتایج مشاهداتشان در ایران را تبدیل به کتاب کردند. کتابی که در سال ۱۳۳۸ نوشته شده، انگار در مورد همین امروز صبح صحبت میکند! میگوید پدیدهای که ما در ایران با آن برخورد کردیم این است که به ازا هر دستگاه جدیدی که برای ایجاد هماهنگی در ایران ایجاد میشد ما با بحرانِ شدت یافته ناهماهنگیها روبهرو میشدیم! شما ببینید که چه قدر بحث در این ماجرا وجود دارد که ما داریم با خودمان چه کار میکنیم.
خلاصه ماجرا اینکه، این مسائل با همه پیچیدگیهایی که دارد مجموعاً در تسخیر علم قرار دارد، یعنی اگر ما بخواهیم به روش علمی طول و عرض مسئله را بشناسیم، خواهیم توانست این کار را انجام دهیم، نتیجه کارهایی که ما در این زمینه انجام دادیم (فقط از زاویه کاری خودمان – اقتصاد ) دیدیم چهار پنج کانال مشخص وجود دارد که اگر شفافسازی و نظارت کارآمد در این چهار – پنج حیطه اتفاق بیفتد، برآورد ما این است که آن ایده مرکزی که همه به اصطلاح اندیشهورزان در مبارزه با فساد که میگویند باید اصل بر پیشگیری باشد تا درمان؛ بیش از دو سوم زمینههای بروز فسادهای بزرگ در ایران مسدود خواهد شد. یکی از نمونهها این است که میگویند فرایندهای تخصیص دلارهای نفتی را بیایید شفاف و نظارتپذیر کنید، در تاریخ اقتصاد نفتی ایران فقط در دوره جنگ تحمیلی چنین اتفاقی افتاد، یعنی در آن زمان آقای نخستوزیر داوطلبانه نامه نوشتند به رئیس وقت مجلس و اعلام کردند برداشت ما این است که کنترل و نظارتهای مجلس بر تخصیصهای دلاری اگر بیش از اهمیت تخصیصهای ریالی نباشد؛ کمتر از آن نیست، و تقاضا کردند مجلس در مورد اینکه چه میزان ارز به چه چیزی اختصاص پیدا بکند تصمیم بگیرد. ما این را آمدیم صورتبندی نظری کردیم و نشان دادیم که تنها همین اقدام بیش از پنجاه درصد فسادهایی که به طور سنتی در نظام اداری ایران وجود داشته را مهار کرده. این مطلب ماجراها دارد و پندآموزیهای بسیار.
بنده عرض میکنم اگر سازوکارهای تصمیمگیری و تخصیص منابع درباره ارز، درباره اعتبارات ریالی، درباره گمرکات و درباره مناقصههای دولتی هنجار بشود؛ بیش از دو سوم زمینههای بروز فساد مالی را در ایران میشود تحت کنترل درآورد.
عنصر دیگر چارچوبهای حقوقی ضعیف است ، ما بنیه اندیشهای قاعدهگذاری که در کشورمان داریم به طرز فاجعهآمیزی ضعیف است و این ماجراها دارد، ما یک کاری کردیم که انتشار عمومی هم پیدا کرد، در مورد سهام عدالت مطالعه کردیم، در طراحی اولیه سهام عدالت یعنی در مصوبه اول دولت آقای احمدینژاد تصویب شده بود که به هفتاد میلیون ایرانی نفری دو میلیون تومان سهام عدالت داده شود! این یعنی یکصدوچهل هزار میلیارد تومان جابهجایی در داراییها! در دانشکده ما یک میزگردی گذاشتیم و از اینها دعوت کردیم که نیامدند؛ بنده آنجا در مقام رجزخوانی گفتم برای یک تصمیمگیری صدوچهلهزار میلیارد تومانی که به قیمت دلار بازار سیاه آن روز بیش از صدوپنجاه میلیارد دلار میشد، عرض کردم سه صفحه گزارش پشتیبان کارشناسی رو کنید! و بنده اطلاع داشتم که این مطلب وجود ندارد! یعنی راجع به صدوپنجاه میلیارد دلار داراییهای بین نسلی کشور میشود تصمیم گرفت، بدون اینکه در این حدی که عرض کردم پشتوانه کارشناسی برایش وجود نداشته باشد! فاجعه در این حیطه وجود دارد.
عنصر پنجم هم کمبود آزادیهای مدنی است، در حیطه کاری شما (سمنهای مبارزه با فساد) میگویند اجازه دهید سوت بزنند اگر موارد فساد را مشاهده کردند، در حال حاضر هر کس در این مملکت میخواهد اینکاره را بکند بایستی جانش را کف دستش بگیرد، در این زمینه مطبوعات و نقش کلیدی رسانههای مستقلِ آزاد بحثهای بسیار خارقالعادهای وجود دارد که واقعاً جذاب و آموختنی است، بنده افتخار میکنم که در جمعی حضور دارم که وجهه همت ایشان مبارزه با یکی از منحوسترین موانع توسعه در ایران است؛ برای همه عزیزان آرزوی سلامت و توفیق دارم.
این سخنرانی در روز همایش بزرگداشت امیرکبیر ایراد شده است که توسط مرکز ارتقای سلامت اداری پیاده و به منظور درج در سایت از سخنران کسب اجازه شده است. استفاده از این متن صرفاً با درج منبع امکانپذیر است.